گریه میکنم تو را، با دو چشم داغدار
گریه میکنم تو را، مثل ابرِ بیقرار
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟
با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
والایی قدرِ تو نهان نتوان کرد
خورشیدِ تو را نمیتوان پنهان کرد
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده
در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
آنکه در خطّۀ خون، جان به ره جانان داد
لبِ لعلش به جهانِ بشریّت جان داد
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست