خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
ای تیر مرا به آرزویم برسان
یعنی به برادر و عمویم برسان
از لشکر کوفه این خبر میآید
زخم است و دوباره بر جگر میآید
باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
ای در نگاه تو رازِ هزارانِ درِ بستۀ آسمانی
کی میگشایی به رویم دری از سرِ مهربانی؟
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟
و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم