مانده ز فهم تو دلم بینصیب
معجزۀ عشق، غرور غریب
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای به سزا لایق حمد و ثنا
ذات تو پاک از صفت ناسزا
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
دلم دلم دلم دلم دلم فرو ریخت
قدحقدح شکسته شد، سبوسبو ریخت
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایهنشین چند بود آفتاب
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
باز به من راه سخن باز شد
طایر اندیشه به پرواز شد