آغاز سال | شعر هیأت

فلق در سینه‌اش آتش‌فشان صبحگاهی داشت
که خون‌آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت

سیدحمیدرضا برقعی

خویشتن

غزل‌مثنوی

ای آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبیِ فرداها

سیدحمیدرضا برقعی

مثنوی

سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد

مریم سقلاطونی

شهادت‌نامه

غزل

بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد

مصطفی محدثی

سُکرِ سماع

غزل

ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار
این چه ماهی‌ست چنین روشن و آیینه‌تبار؟!

مرتضی امیری‌اسفندقه

سیاه‌مستِ سایۀ تاک

قصیده

گل و ترانه و لبخند می‌رسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند می‌رسد از راه

مرتضی امیری‌اسفندقه

کوار

غزل

عید آمد و ما حواسمان تازه نشد
از اصل نشد اساسمان تازه نشد

مرتضی امیری‌اسفندقه

کوار

رباعی