مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن | شعر هیأت

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مهدی جهاندار

مثنوی

چه سال‌ها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری

عباس همتی

غزل

«چرا تو ای شکسته‌دل! خدا خدا نمی‌کنی
خدای چاره‌ساز را، چرا صدا نمی‌کنی»

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۱)

مسمّط

به ابتدا رسیده‌ای، به انتها رسیده‌ای
به درک اولین و آخرین صدا رسیده‌ای

سیدمحمدجواد شرافت

مسمّط

چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی

حسن صنوبری

غزل

بایست آنچنان که تا به حال ایستاده‌ای
که در کمال شوکت و جلال ایستاده‌ای

سیدمحمدجواد میرصفی

غزل‌پیوسته

دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزه‌ها کنم

سیدمهدی احمدی

مرثیۀ سرخ گلو

غزل

شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما

سیدرضا مؤید

جلوه‌های رسالت

مربع‌ترکیب

هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمی‌رسد
که در کنار او به هیچ‌کس زیان نمی‌رسد

سیدمحمدجواد میرصفی

قصیده

نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم

رضا حاج‌حسینی

بانوان آسمانی

غزل

چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد، نیامدی

مهدی جهاندار

عشق سوزان است

غزل