هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست
همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
خدا این بار میخواهد سپاهش خار و خس باشد
برای خواری دشمن همین بایست بس باشد
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
دلش را بردهای، هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را، چنین غرقِ محبت کردهای بانو!
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان
ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
حرکت از منا شروع شد و
در تب کربلا به اوج رسید
ببین بغداد را و جوشش زیباترین حس را
خروش جاننثاران «ابومهدی مهندس» را
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟