همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
خدا این بار میخواهد سپاهش خار و خس باشد
برای خواری دشمن همین بایست بس باشد
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
منم که شُهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
قرار بود از این چشمه آب برداریم
نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم
چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
قسم خوردهای! اهل ایثار باش
قسم خوردهای! پای این کار باش