زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
میکوش دمادم از خدا یاد کنی
با مهر، دل شکستگان شاد کنی
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
وقتی به حریم علقمه پای گذاشت
نوخاستهای ز نسل درد آمده است
با گرمی خون و تیغ سرد آمده است
وقتی به گل محمّدی مأنوسیم
در خواب خوش ستمگران، کابوسیم
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز میگیرد سر راه نگاهم را
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد