ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
ای کعبه به داغ ماتمت نیلیپوش!
وز تشنگیات فرات در جوش و خروش
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
شب تا به سحر نماز میخواند علی
با دیدۀ تر، نماز میخواند علی
دریاب از این همه پراکندگیام
عمریست که شرمندۀ این بندگیام
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
بازآمدهای به خویشتن میطلبم
سیرآمدهای ز ملک تن میطلبم
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام