مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | شعر هیأت

ز آه سینۀ سوزان ترانه می‌سازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه می‌سازم

امام خامنه‌ای

شلمچه - کربلا

غزل

قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست

سیدرضا مؤید

بهار بی‌خزان

غزل

از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد

مجید تال

قصیده‌واره

چنان‌ که دست گدایی شبانه می‌لرزد
دلم برای تو با هر بهانه می‌لرزد

میلاد عرفان‌پور

بیت‌های بارانی (۲)

غزل

چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست

سعید بیابانکی

یلدا

قصیده‌واره

کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟
عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه!

سیدمحمدرضا شرافت

غزل

اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند

پروانه نجاتی

مرثیه با شکوه

غزل

خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند

حمید سبزواری

این حسین کیست؟ (جلد۳)

غزل

همین که دست قلم در دوات می‌لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می‌لرزد

سیدحمیدرضا برقعی

قبله مایل به تو

غزل

اگرچه «تحتِ کسا» یک حدیث جای تو بود
همیشه قلب رسول خدا کسای تو بود

غلامرضا شکوهی

سرمه در چشم غزل

غزل

دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

سیدفضل‌الله قدسی

آینه گردانی

غزل

شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود

مشفق کاشانی

آینۀ صبر

غزل