مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | شعر هیأت

آماده‌اند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی

علی‌اصغر شیری

آیت شگفت

غزل

از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی

علی‌اصغر شیری

موکب کلمات

غزل

زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود

ولی‌الله کلامی زنجانی

غزل

خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را

افشین علا

قصیده

بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!

جعفر عباسی

غزل

ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۱)

غزل

همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیده‌اند رخت عزا دخترانتان

فاطمه عارف‌نژاد

شبانماه

غزل

نام گرامی‌اش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود

سیدهاشم وفایی

غزل

ما خوانده‌ایم قصۀ مردان ایل را
نام‌آورانِ شیردلِ بی‌بدیل را

راضیه جبه‌داری

غزل

ای آن‌که عطر در دل گل‌ها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی

عاطفه جوشقانیان

غزل

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست

محمد سلمانی

تب نیلوفری

غزل

آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جان‌پرور آوَرَد

محمدجواد غفورزاده

قصیده