دودمه

غصه‌های من بی‌پایان
شد در این شام غریبان

محمدرضا رضایی

بدم الحسین (دفتر اول)

یا حسین تا پای جانم
در کنار تو می‌مانم

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

قبلۀ قلب ما ساقی‌ست
تا قیامت نامش باقی‌ست

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

آتش داغت سوزان است
آنچه خاکستر شد جان است

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

آمده شش‌ماهه میدان
تا که برپا سازد توفان

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

یاری تو خیرالعمل
مرگ من احلی مِن عسل

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

جان‌نثارِ ثاراللهم
قتلگاهت قتلگاهم

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

شمعم و عمرم شد بر سر
ریزد از چشمانم اختر

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

شانه‌ها زیر بار غم
می‌شود لحظه لحظه خم

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

جان به قربانت یا مولا
سر ما تقدیمت بادا

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

خسته و بی‌یاور ماندم
از همه تنهاتر ماندم

سیدمحمد بابامیری

بدم الحسین (دفتر اول)

دودمه

حقوق بی‌بشر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد

تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش

تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را
بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را

تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن

تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی

چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها
چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها

چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود!

دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته

سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف
منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف

درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان

قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این

ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها

به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند
طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند

یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت

مهدی جهاندار

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

رضا خورشیدی‌فرد

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

سیدمحمدجواد شرافت

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

جواد محمدزمانی

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مهدی جهاندار

هنوز می‌شنوم هق‌هق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را

عباس شاه‌زیدی

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست

سعدی شیرازی

نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشّاقی
تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی

سیدحمیدرضا برقعی

به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما

میلاد عرفان‌پور

تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید

سیدرضا مؤید

تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند

شیخ بهایی

دودمه

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

هنوز می‌شنوم هق‌هق صدایت را صدای آن نفس درد آشنایت را

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست

نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشّاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی

به دست غیر مبادا امیدواری ما نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما

تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید

تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند این مرتبه با همتِ پستت ندهند

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

هنوز می‌شنوم هق‌هق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست

نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشّاقی
تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی

به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما

تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید

تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند