شعر ضد استکباری | شعر هیأت

فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟

محمدرضا حسین‌زاده بازرگانی

حدود ساعت یک

غزل

گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ‏ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی

محمدحسین ملکیان

حدود ساعت یک

غزل

تيغيم که در فراز، رعب‌انگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم

محمدرضا سهرابی‌نژاد

چاره‌ها

رباعی

داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهر مرگ در کام کند

زین‌العابدین آذرارجمند

حدود ساعت یک

رباعی

در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد

جمعی از شاعران

چارپاره

بوسه بر قبر پیمبر ممنوع؟!
بوسه بر پنجۀ شیطان مشروع؟!

سیدحسن حسینی

هم‌صدا با حلق اسماعیل

نو (نیمایی)

پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید

محمدمهدی سیار

رباعی

جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست
با من عجیب دغدغۀ گریه‌آوری‌ست

محمدسعید میرزایی

دیروز می‌شوم که بیایی

مثنوی

مرگ بر تازیانه‌ها
تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

محمدمهدی سیار

رودخوانی

نو (نیمایی)

همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست

یوسف رحیمی

رباعی