عاشورا | شعر هیأت

همره شدند قافله‌ای را كه مانده بود
تا طی كنند مرحله‌ای را كه مانده بود...

محمدعلی مجاهدی

ایستاده باید مرد

غزل

امشب شهادت‌نامۀ عشاق امضا می‌شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود

حبیب چایچیان

ای اشک‌ها بریزید

غزل

توفان خون ز چشم جهان جوش می‌زند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش می‌زند!

حزین لاهیجی

دیوان حزین لاهیجی

ترکیب‌بند

خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان

عمان سامانی

گنجینة‌ الأسرار

مثنوی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

محتشم کاشانی

کلیات محتشم کاشانی

ترکیب‌بند

اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد

مصطفی محدثی

از سنابادِ شعر

غزل

آن‌که با مرگِ خود احیای فضیلت می‌خواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت می‌خواست

محمد موحدیان

دریا تشنۀ دریا

غزل

عشق فهمید که جان چیست دل‌ و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست

مهدی باقر

آینه گردانی

غزل

دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گل‌زخم هزار خنجر و حنجر تو

سیدعلی‌اصغر صائم‌کاشانی

آینه گردانی

رباعی

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

علی انسانی

دل سنگ آب شد

غزل

ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت

پیروی شیرازی

از سنگ ناله خیزد

غزل

از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را

محمدجواد غفورزاده

این حسین کیست؟ (جلد۳)

غزل