مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | شعر هیأت

از نو شکفت نرگس چشم‌انتظاری‌ام
گل کرد خارخار شب بی‌قراری‌ام

قیصر امین‌پور

گل‌ها همه آفتابگردانند

غزل

ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من

سیدرضا مؤید

جلوه‌های رسالت

غزل

ابری‌ست کوچه کوچه، دل من... خدا کند،
نم‌نم، غزل ببارد و توفان به پا کند

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

قصیده‌واره

بلبل چو یاد می‌کند از آشیانه‌اش
خون می‌چکد ز زمزمۀ عاشقانه‌اش

محمدعلی مجاهدی

آسمانیها

غزل

یک گل، نصیبم از دو لب غنچه‌فام کن
یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن!

علی انسانی

دل سنگ آب شد

غزل

آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست

سیدحمیدرضا برقعی

یحیی

مربع‌ترکیب

بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت

علی انسانی

دل سنگ آب شد

غزل

دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود
از من هزار بار ولی جان گرفته بود!

جواد محمدزمانی

غزل

چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند

عباس شاه‌زیدی

غزل

حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش

عاطفه جعفری

غزل

شیطان به بیت حیّ تعالی چه می‌کند‌؟
آتش به گرد خانۀ مولا چه می‌کند‌؟

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۲)

غزل

شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود

جواد محمدزمانی

فصل بشارت

ترکیب‌بند