نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار
که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
جبریل مکرر این صلا را سر داد
بلّغ، بلّغ... ندا به پیغمبر داد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
سلام، حامیِ پیک و پیام، ابوطالب!
سلام، ای ملکوتِ کلام، ابوطالب!
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
دنیا، ز ستاره، سبحه گر بردارد
حاشا که فضائل تو را بشمارد
کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟
عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه!
صبح صادق که میدمد دل من
سرخوش از بادۀ حضور شود
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را