تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما