مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | شعر هیأت

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

سیدحمیدرضا برقعی

رقعه

غزل

چقدر دیر رسیدی قطار بی‌تو گذشت
قطار خسته و بی‌کوله‌بار، بی‌تو گذشت

سعید بیابانکی

باغ دوردست

غزل

یکی بیاید این نخل را تکان بدهد
به ما که مردۀ جهلِ خودیم، جان بدهد

محمدجواد شاهمرادی

لیالی مجنون

غزل

آمدی، بوی آشنا داری
آمدی از دیار آتش و دود

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

چارپاره

که می‌نَهد مرهم، داغ سوگواران را؟
که جمع می‌کند این خاطر پریشان را؟

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

غزل

تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمان‌ها بود

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

قصیده

مدینه می‌روی آهسته از بقیع بپرس
که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟

پروانه نجاتی

بهانه‌ها

غزل

زمین تشنه و تن‌پوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بی‌کسی‌ها تو

مریم سقلاطونی

بادها از جنوب می‌آیند

غزل

به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت

سیمین‌دخت وحیدی

آینه گردانی

چارپاره

ز هرچه بر سر من می‌رود چه تدبیرم
که در کمند قضا پای‌بند تقدیرم

ابن حسام خوسفی

دیوان محمد بن حسام خوسفی

قصیده

هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بی‌قراری توست

جواد محمدزمانی

دلواپسی‌های اویس

غزل

به شیوۀ غزل اما سپید می‌آید
صدای جوشش شعری جدید می‌آید

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

غزل