مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | شعر هیأت

حدیث خاتم و انگشتری بخوان با من
روایت زحل و مشتری بخوان با من

محمدجواد غفورزاده

خورشید کعبه

غزل‌مثنوی

دوباره پیرهن از اشک و آه می‌پوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه می‌پوشم

مجتبی احمدی

درختان بی‌تاب

غزل‌مثنوی

پیام نور به لب‌های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

غلامرضا سازگار

نخل میثم

قصیده

غدیر، خاطری از گل شکفته‌تر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد

محمدجواد غفورزاده

خورشید کعبه

قصیده

مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد

فاطمه نانی‌زاد

فصل صبوری

غزل

چقدر با تو کبوتر، چقدر با تو نگاه
چقدر آینه این‌جا نشسته راه به راه

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

غزل

نشسته‌ام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش

سعید بیابانکی

قصیده‌واره

اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم

علی پورزمان

مربع‌ترکیب

به رغم سیلی امواج، صخره‌وار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!

سجاد سامانی

شهادت‌نامه

غزل

دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند

محمدجواد غفورزاده

سلام بر حسین

غزل

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

غزل

به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما

میلاد عرفان‌پور

بی‌خبری‌ها

غزل