سردار شهید حاج قاسم سلیمانی | شعر هیأت

ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا

محمدعلی دُرریز

حدود ساعت یک

رباعی

از لحظه‌های آخرت چیزی نمی‌گویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمی‌گویم

محمد رفیعی

غزل

فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟

محمدرضا حسین‌زاده بازرگانی

حدود ساعت یک

غزل

عشق بی‌پرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه عارف‌نژاد

شبانماه

غزل

گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ‏ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی

محمدحسین ملکیان

حدود ساعت یک

غزل

تيغيم که در فراز، رعب‌انگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم

محمدرضا سهرابی‌نژاد

چاره‌ها

رباعی

آرزوی موج چیزی نیست جز فانی شدن
هست این فانی شدن، آغاز عرفانی شدن

احمد حسین‌پور علوی

حدود ساعت یک

غزل

خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد

داود رحیمی

حدود ساعت یک

رباعی

مرا یاد است سطری بی‌بدیل از شعر خاقانی:
«که سلطانی‌ست درویشی و درویشی‌ست سلطانی»

علیرضا قزوه

حدود ساعت یک

غزل

یک عمر دلم غصۀ مولا خورده‌ست
تا حکم شهادت من امضا خورده‌ست

سیدرضا مؤید

حدود ساعت یک

رباعی

یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود

علی انسانی

حدود ساعت یک

رباعی

ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم

حسین مؤدب

حدود ساعت یک

غزل