مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع | شعر هیأت

ای کاش مردم از تو حاجت می‌گرفتند
از حالت چشمت بشارت می‌گرفتند

محمد جبرئیلی

زخم‌های هلالی

غزل

جا مانده روی خاک صحرا رد پايت
پيچيده در گوش شقايق‌ها صدايت

فاطمه عارف‌نژاد

غزل

ای خالق راز و نیاز عاشقانه
در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه

اعظم سعادتمند

غزل

لب باز کردی تا بگویی اَوّلینی
آری نخستین پیرو حبل‌المتینی

علی گلی حسین‌آبادی

غزل

آن‌قدر نقش لالۀ پرپر کشیدی
تا آن‌که آخر، عشق را در بر کشیدی

سیدمحمد بابامیری

قاصدک‌های سوخته

غزل

پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۴)

مثنوی

این طرفه‌مردانی که خصم خوف و خواب‌اند
بر حلق ظلمت خنجر تیز شهاب‌اند

سیدحسن حسینی

هم‌صدا با حلق اسماعیل

غزل

عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست

میلاد حبیبی

چارپاره

در آیه‌های نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

مثنوی

قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه

یوسف رحیمی

حُسن یوسف

غزل

این شعر را سخت است از دفتر بخوانیم
باید که از چشمان یکدیگر بخوانیم

قاسم صرافان

خط

قصیده‌واره

حس می‌کنم هرشب حضورت را کنارم
وقتی به روی خاک تو سر می‌گذارم

یوسف رحیمی

حُسن یوسف

غزل