مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع | شعر هیأت

انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازی‌ست

سیدمحمد بابامیری

سیر و سلوک در آسمان

چارپاره

برخاستم از خواب اما باورم نیست
هم‌سنگرم! هم‌سنگرم! هم‌سنگرم! نیست

احسان محمدی

شهادت‌نامه

وادی به وادی می‌روم دنبال محمل
آهسته‌تر ای ساربان! دل می‌بری، دل

قربان ولیئی

موسیقی نواحی جان

غزل

تو زینت دل‌هایی ای اشک حماسی
از کربلا می‌آیی ای اشک حماسی

میلاد عرفان‌پور

مثنوی

پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را

حیدر منصوری

تلاوت لب‌های تشنه

غزل

«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم

عباس همتی

مواهب (دفتر سوم)

غزل

چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت

رضا خورشیدی‌فرد

مواهب (دفتر سوم)

غزل‌مثنوی

آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش
سربند یا زهراست محکم‌تر ببندش

مهدی جهاندار

عشق سوزان است

غزل

ایرانم! ای از خونِ یاران، لاله‌زاران!
ای لاله‌زارِ بی خزان از خونِ یاران!

حسین منزوی

اما تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت...

غزل

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

سیدمحمدجواد شرافت

خاک باران خورده

غزل

از بدر، از خیبر علی را می‌شناسند
یاران پیغمبر علی را می‌شناسند

محمدحسین ملکیان

نت‌های گریه‌دار

غزل

اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بی‌پروا نکردی

مرتضی امیری‌اسفندقه

کوار

غزل