مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | شعر هیأت

دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری

علی‌اصغر شیری

شعر وحدت اسلامی

غزل

ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره‌اش ز عصمت و عفت نقاب بود

سیدرضا مؤید

باران نور

قصیده

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

فروغی بسطامی

خوشه‌های طلایی

غزل

شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
این‌گونه زخم‌خورده و بی‌سر بیاورم

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

غزل

خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست
گلدسته‌ها منادی شوق پگاه توست

جواد محمدزمانی

ترکیب‌بند

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می‌زنند... مریضی شفا گرفت

رحمان نوازنی

محفل شاعران آیینی

غزل

پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت

امید مهدی‌نژاد

غزل

وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود

پروانه نجاتی

یادواره یازدهمین شب شعر عاشورا

غزل

ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود
نگذشت لحظه‌ای که دل ما غمین نبود

محمدجواد غفورزاده

فلیرحل معنا

غزل

برگشتم از رسالت انجام داده‌ام
زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام

سیدرضا جعفری

صبح شبنم

غزل

رفتم من و، هوای تو از سر نمی‌رود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمی‌رود

جودی خراسانی

فلیرحل معنا

غزل

با پای سر به سِیْر سماوات می‌رویم
احرام بسته‌ایم و به میقات می‌رویم

ابراهیم قبله‌آرباطان

فلیرحل معنا

مسمّط