راهیان نور | شعر هیأت

آدم در این کرانه دلش جای دیگری‌ست
این خاک، کربلای معلای دیگری‌ست

سیدمحمدجواد شرافت

شهادت‌نامه

غزل

بی‌سایه مرا آن نور، با خویش کجا می‌برد
بی‌پرسش و بی‌پاسخ، می‌رفت و مرا می‌برد

محمدعلی بهمنی

شهادت‌نامه

غزل

بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم

قیصر امین‌پور

تنفس صبح

دوبیتی

گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصله‌ها کوتاه است

مریم سقلاطونی

شهادت‌نامه

رباعی

آن‌قدر نقش لالۀ پرپر کشیدی
تا آن‌که آخر، عشق را در بر کشیدی

سیدمحمد بابامیری

قاصدک‌های سوخته

غزل

بیا به خانۀ آلاله‌ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم

قیصر امین‌پور

تنفس صبح

غزل

غبار خانه بروبید، عید می‌‏آید
ز کوچه‏‌هاست که بوی شهید می‌‏آید

جواد محمدزمانی

قاصدک‌های سوخته

مثنوی

هنوز از جبهه می‌آید نسیم آشنای تو
خیال‌انگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو

پروانه نجاتی

بهانه‌ها

غزل

که دیده زیر زمین باغ بی‌خزانی را؟
نهان‌تر از سفر ریشه‌ها جهانی را

محمدسعید میرزایی

قاصدک‌های سوخته

غزل

یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند

اسماعیل محمدپور

این شعرها ادامۀ باران است

رباعی

شبم در حضوری لبالب گذشت
کدامین شبم مثل آن شب گذشت

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

مثنوی

شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من

علیرضا قزوه

از نخلستان تا خیابان

مثنوی