مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | شعر هیأت

ای دوست در بهشت، تو را راه داده‌اند
پروانهٔ زیارت دل‌خواه داده‌اند

محمدجواد غفورزاده

غروب منظومۀ عشق

غزل

من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور

سیدمحمدرضا شرافت

غزل‌مثنوی

در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم

سیف فرغانی

دیوان سیف فَرغانی

غزل

شادی ندارد آن‌که ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی

جلال‌الدین همایی

سیری در قلمرو شعر توحیدی

غزل

دل را به نور عشق صفا می‌دهد نماز
جان را به ياد دوست جلا می‌دهد نماز

مشفق کاشانی

کهکشان آبی

غزل

یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا

غلامحسین صدیقیان

سیری در قلمرو شعر توحیدی

قصیده

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست

سعدی شیرازی

کلیات سعدی

غزل

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

سعدی شیرازی

کلیات سعدی

غزل

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

سعدی شیرازی

کلیات سعدی

قصیده

کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام
عینِ خودِ عذاب شده بی‌قراری‌ام

مریم سقلاطونی

زیر ساعت حرم

غزل

گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار می‌کنم که دلم سر به راه نیست

فاطمه زاهد‌مقدم

مواهب (دفتر دوم)

غزل

دریای سر نهاده به دامان چاه اوست
مردی که با سکوت خودش غرق گفتگوست

اعظم سعادتمند

غزل