بیست و پنجم رجب | شعر هیأت

با سجدۀ تو هر سحر، روشن شده زندان غم
با تو داره عطر بهشت، حتی سیاه‌چال ستم

یوسف رحیمی

واحد

من مدینه و تو بغدادی، وای از این دوری
پر کشیده از دلم شادی، سخته مهجوری

رضا خورشیدی‌فرد

زمینه

خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جان‌سوز، مهمان دلم کن

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۲)

مثنوی

درون سینۀ من سرزمینی رو به ویرانی‌ست
دلی دارم که «فِی قَعرِ السُّجُون» عمری‌ست زندانی‌ست

محمد میرزایی‌بازرگانی

غزل

آسمان تشنۀ نجوایت
کنج زندان شده دنیایت

حسین عباس‌پور

نوحه

فلق در سینه‌اش آتش‌فشان صبحگاهی داشت
که خون‌آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت

سیدحمیدرضا برقعی

خویشتن

غزل‌مثنوی

زنده‌تر از باغ بهار
روشن‌تر از ستاره‌ها

سیدعلیرضا شفیعی

واحد

گداى خونۀ آقا موسى‌بن‌جعفرم
دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم

حسین حاجی

زمینه

هارون به خادم خود دستور داد تا کنیزک را دور از ديدگان مردم و نزد خود نگاه دارد و ماجرا را از مردم پن…

روایت نور

در آستان اهل‌بیت

مورخان در بیان توبۀ او آوره‌اند: روزی امام کاظم(علیه‌السلام) از محل زندگی بشر در بغداد مى‌گذشت که از…

روایت نور

در آستان اهل‌بیت

چون سرو همیشه راست قامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی

سیدهاشم وفایی

رباعی

زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده

علی‌محمد مؤدب

غزل