شهدا | شعر هیأت

بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد

محمد خادم

غزل

بستند حجله در میان آسمان‌ها
با خون سربازان ما رنگین‌کمان‌ها

جعفر عباسی

سرانجام

غزل

کی سر می‌شود، روزگار فراق
کی سر می‌شود، شام مستضعفین

یوسف رحیمی

بدم الحسین (دفتر پنجم)

سرود پایانی

بعد از تو روزها شده بی‌رنگ مرتضی
بی‌رنگ، بی‌قرار و بدآهنگ مرتضی

یوسف رحیمی

غزل

خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن

علی سلیمیان

غزل

در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ‌ تو، حجرۀ رنگین تو

سیده فرشته حسینی

غزل

کوثرِ رسول‌الله! جانِ حضرت خاتم!
با قیام تو برپاست، تا قیامت این پرچم

یوسف رحیمی

وا اُمّاه (دفتر سوم)

سرود پایانی

راهی شد قافلۀ عشق و امید
دل من چرا دوباره نرسید؟

یوسف رحیمی

وا اُمّاه (دفتر سوم)

شور

نمک‌پرورده‌ات ای شهر من خیل شهیدان‌اند
شهیدانی که هر یک سفره‌دار لطف و احسان‌اند

سیدمحمدجواد میرصفی

غزل

نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند

رهی معیری

غزل

من شعر خوبی گفتم امّا او
از شعر من یک شعر بهتر گفت

زین‌العابدین آذرارجمند

غزل

راه از بیگانه می‌جستیم، آخر گم شدیم
خانۀ خود را نمی‌دیدیم و سردرگم شدیم

محسن ناصحی

غزل