مدح و منقبت | شعر هیأت

دستی كه طرح چشم تو را مست می‌كشید
صد آسمان ستاره از آن دست می‌كشید

حسین دارند

آینه در کربلاست

غزل

ای خالق راز و نیاز عاشقانه
در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه

اعظم سعادتمند

غزل

آب از دست تو آبرو پیدا کرد
مهتاب، دلِ بهانه‌جو پیدا کرد

محمدجواد شاهمرادی

لیالی مجنون

رباعی

عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت
شراره‌های دلت بود اینچنین می‌ریخت

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

غزل

از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزنده‌تر از جان آورد

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۱)

قصیده

مولای ما نمونۀ دیگر نداشته‌ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته‌ست

سیدحمیدرضا برقعی

طوفان واژه‌ها

غزل

مگر چه کیسه‌ای از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش

سیدمحمدجواد میرصفی

غزل

چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمی‌آید
دلم می‌خواهد اما آه... از من برنمی‌آید

محمد میرزایی‌بازرگانی

غزل‌مثنوی

وضو گرفتم و کردم به رب عشق توکل
زدم به رسم ادب بعد از آن به خواجه تفأل

سیدمحمدجواد میرصفی

قصیده‌واره

نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد

مجتبی مهدوی سعیدی

آینه گردانی

غزل

دریا بدون ماه تلاطم نمی‌کند
تا نور توست، راه کسی گم نمی‌کند

امیرحسین مؤمنی

راوی بیت‌های بارانی

ترکیب‌بند

رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگی‌اش دست تمناست بلند

محمد غفاری

آستانه

غزل